واپس جویدن. اجترار. اجرار. خورده را بار دیگر از گلو به دهان آورده جویدن، چنانکه شتر و بعض حیوانات دیگر. (یادداشت مؤلف) : چنان دان که بخت بدت خوار کرد جهان خوردت و باز نشخوار کرد. اسدی. نشخوار غمت کنم چو اشتر چون اشتر مست کف برآرم. مولوی (آنندراج)
واپس جویدن. اجترار. اجرار. خورده را بار دیگر از گلو به دهان آورده جویدن، چنانکه شتر و بعض حیوانات دیگر. (یادداشت مؤلف) : چنان دان که بخت بدت خوار کرد جهان خوردت و باز نشخوار کرد. اسدی. نشخوار غمت کنم چو اشتر چون اشتر مست کف برآرم. مولوی (آنندراج)